Blogger Templates
با پشتیبانی Blogger.
RSS

بذارین بخوابم!



وای از دست این مامان وبابای من هرچی میگم خوابم میاد باورشون نمی شه ؛     همش میگن پاشوشیر بخور ،تازه بعد که
پاشدم شیرمو خوردم بجای اینکه بذارن دوباره  بخوابم ازم هی عکس می گیرن 

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

دردسرهای زردی گرفتن


اين چند روزه همش گرفتار آزمايش خون و اين حرفا بودم. آخه دکتر گفته زردی دارم چند بار هم ازم خون گرفتن وتمام دست و پام سوراخ سوراخ شد. البته بيشترشم بخاطر بي دست و پايي اين دكتر و پرستارا بود آخه یه بار که یه آقایی اومد ازم خون گرفت تا اومد اونو بریزه توی یه لوله یهو اون لوله هه تو دستش شکست و خون منم هدر رفت ومجبورشدم اون سوزن دردناک و یه بار دیگه تحمل کنم اما گمون كنم بالاخره تموم شد و حالا مي تونم يه نفس راحت بكشم و يه چرت درست و درمون واسه خودم بزنمنه يه مشكل ديگه پيش اومد بايد بريم مسافرت. بدبختي رو ميبيني هنوز از سفر دنياي خودم نيومده و يه استراحتي نكرده بايد برم يه سفر ديگه. البته اين سفر تو همين دنياي آدم بزرگاس ميخوام برم شهر مامانم اينا. رسيدم اونجا سفرنامه اش رو مي نويسم. فك كنم خوش بگذره بخور و بخوابه. البته فك كنم يكي دو روز اول بايد اونایی كه ميان ديدنم تحمل كنم. آخه اونا فاميلاي اين وري هستن. بقيشو بعدا واستون ميگم. دارن صدام ميكنن فك كنم ماشين داره راه ميفته. بيچاره بابا اينجا تنها ميمونه. ولي تقصير خودشه من كه بهش گفتم با ما بياد ولي خودش قبول نكرد.  
ما كه رفتيم

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS

متولد شدن من



اسم من پارمیداست

پارمیدا اسم دختر گئوماته زرتشت (بردیه) یعنی همان پوروچیستای اوستا به معنی پردانش است، می توان به معانی پردانش (پرومایه یا پرو میزدا) و همچنین پرمهر و پر عهد و پیمان (پرو میثه) گرفت
من روز یکشنبه 3تیر1386 ساعت 8:20 دقیقه صبح در بیمارستان رسالت تهران بدنیا اومدم. البته اینجور که توی عکسم نشون میده بچه ی جیغ جیغوو گریه کنی نیستم ،اون موقع داشتم گریه می کردم چون منو از جای گرم و راحتم بیرون آوردن بعدش هم  صاف گرفتن زیر آب! شما بودین جیغ نمی زدین؟
به هر حال من با این چیزاش کار ندارم ، من نمی دونم چرا همه اش خوابم می آد فکرکنم خیلی خسته شدم که دنیا اومدم ! بدیش به اینه که همه اش بیدارم می کنند شیر بخورم گیر افتادم به خدا


بعدا میگم مامانم بیاد بقیه داستان رو واستون تعریف کنه ، من فعلا برم یه چرتی بزنم.

  • Digg
  • Del.icio.us
  • StumbleUpon
  • Reddit
  • RSS