امروز مامان وپدر من رو بردن پارک کوچولوی سرکوچه ازم عکس بندازن ولی من اصلا حال وحوصله عکس نداشتم وچون تازه دارم یاد می گیرم که راه برم همش دوست داشتم مامان دست منو بگیره من تاتی کنم آخه اگه دستمو ول کنه میافتم. خلاصه وسط کار دایی فریبرز هم رسید و من دیگه بخاطر اون یه کم اجازه دادم که چندتا عکس ازم بگیرن.
اولین نوروز من
این اولین عید نوروز من بود واسه همینم مامان وپدر تصمیم گرفتن که سال تحویل رو خونه خودمون باشیم چون اولین عیدیه که خانواده ما 3نفری شده . خلاصه اول عید رو تهران بودیم ولی واسه سیزده بدر رفتیم شهر پدر،یه عکس گذاشتم که روز 13 بدرهمه دختر عمو وپسرعمو و دختر عمه .پسرعمه ها باهم انداختیم. من اون کوچولوی لباس قرمزم که بغل دخترعمه عاطفه نشسته ام.
.
اشتراک در:
پستها (Atom)